بزرگ ترین، بروز ترین، و جامع ترین سایت دانشجویی با ما همراه باشید. این سایت دارای نشانه اعتماد می باشد.

نمونه قولنامه ، مبایعه نام ، اجاره نامه املاک و خودرو

نرم افزار

نظرسنجی سایت

کدام بخش از سایت مورد استفاده شما قرار گرفت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 326
  • بازدید دیروز : 204
  • بازدید کل : 729630
  • عنوان اسلاید
  • عنوان اسلاید
  • عنوان اسلاید

تحقیق زندگینامه امام علی بن موسی الرضا عليه السلام(دانش یاران)


زندگینامه امام علی بن موسی الرضا عليه السلام

 

مقدمه :

امام علي ‌بن موسي‌الرضا عليه‌السلام هشتمين امام شيعيان از سلاله پاك رسول خدا و هشتمين جانشين پيامبر مكرم اسلام مي‌باشند.

ايشان در سن 35 سالگي عهده‌دار مسئوليت امامت و رهبري شيعيان گرديدند و حيات ايشان مقارن بود با خلافت خلفاي عباسي كه سختي‌ها و رنج بسياري رابر امام رواداشتند و سر انجام مامون عباسی ايشان رادرسن 55 سالگی به شهادت رساند.دراين نوشته به طور خلاصه, بعضی ازابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می نماييم.

 

نام ،لقب و كنيه امام :

نام مبارك ايشان علي و كنيه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترين لقب ايشان "رضا" به معناي "خشنودي" مي‌باشد. امام محمدتقي عليه‌السلام امام نهم و فرزند ايشان سبب ناميده شدن آن حضرت به اين لقب را اينگونه نقل مي‌فرمايند :" خداوند او را رضا لقب نهاد زيرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمين از او خشنود بوده‌اند و ايشان را براي امامت پسنديده اند و همينطور ( به خاطر خلق و خوي نيكوي امام ) هم دوستان و نزديكان و هم دشمنان از ايشان راضي و خشنود بود‌ند".

يكي از القاب مشهور حضرت " عالم آل محمد " است . اين لقب نشانگر ظهور علم و دانش ايشان مي‌باشد.جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خويش, بويژه علمای اديان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بيرون آمد دليل کوچکي براين سخن است، که قسمتي از اين مناظرات در بخش " جنبه علمي امام " آمده است. اين توانايي و برتري امام, در تسلط بر علوم يكي از دلايل امامت ايشان مي‌باشد و با تأمل در سخنان امام در اين مناظرات, كاملاً اين مطلب روشن مي‌گردد كه اين علوم جز از يك منبع وابسته به الهام و وحي نمي‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

 

پدر و مادر امام :

پدر بزرگوار ايشان امام موسي كاظم (عليه السلام ) پيشواي هفتم شيعيان بودند كه در سال 183 ه.ق. به دست هارون عباسي به شهادت رسيدند و مادرگراميشان " نجمه " نام داشت.

 

تولد امام :

حضرت رضا (عليه السلام ) در يازدهم ذيقعده‌الحرام سال 148 هجري در مدينه منوره ديده به جهان گشودند. از قول مادر ايشان نقل شده است كه :" هنگامي‌كه به حضرتش حامله شدم به هيچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمي‌كردم و وقتي به خواب مي‌رفتم, صداي تسبيح و تمجيد حق تعالي وذکر " لااله‌الاالله " رااز شكم خود مي‌شنيدم, اما چون بيدار مي‌شدم ديگر صدايي بگوش نمي رسيد. هنگامي‌كه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمين نهاد و سرش را به سوي آسمان بلند كرد و لبانش را تكان مي‌داد؛ گويي چيزي مي‌گفت".

نظير اين واقعه, هنگام تولد ديگر ائمه و بعضي از پيامبران الهي نيز نقل شده است, از جمله حضرت عيسي كه به اراده الهي در اوان تولد, در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند كه شرح اين ماجرا در قرآن كريم آمده است.

 

 

 

زندگي امام در مدينه :

حضرت رضا (عليه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدينه زادگاهشان، ساكن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاك رسول خدا و اجداد طاهرينشان به هدايت مردم و تبيين معارف ديني و سيره نبوي مي پرداختنند. مردم مدينه نيز بسيار امام را دوست مي داشتند و به ايشان همچون پدري مهربان مي نگريستند.تا قبل ازاين سفر با اينکه امام بيشترسالهای عمرش را درمدينه گذرانده بود, اما درسراسرمملکت اسلامي پِيروان بسياری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

امام در گفتگويي كه با مامون درباره ولايت عهدی داشتند، در اين باره اين گونه مي فرمايند:" همانا ولايت عهدی هيچ امتيازي را بر من نيفزود. هنگامي كه من در مدينه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود واگرازکوچه های شهر مدينه عبورمي کردم, عزيرتراز من كسي نبود . مردم پيوسته حاجاتشان را نزد من مي آوردند و كسي نبود كه بتوانم نياز او ر ا برآورده سازم, مگر اينكه اين كار را انجام مي دادم و مردم به چشم عزيز و بزرگ خويش، به من مى نگريستند ".

 

امامت حضرت رضا (عليه السلام ) :

امامت و وصايت حضرت رضا (عليه السلام ) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرينشان و رسول اكرم (صلي الله وعليه واله )اعلام شده بود. به خصوص امام كاظم (عليه السلام ) بارها در حضور مردم ايشان را به عنوان وصي و امام بعد از خويش معرفي كرده بودند كه به نمونه‌اي از آنها اشاره مي‌نمائيم.

يكي از ياران امام موسي كاظم (عليه السلام ) مي‌گويد:" ما شصت نفر بوديم كه موسي بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علي در دست او بود. فرمود :" آيا مي‌دانيد من كيستم ؟" گفتم:" تو آقا و بزرگ ما هستي". فرمود :" نام و لقب من را بگوئيد". گفتم :" شما موسي بن جعفر بن محمد هستيد ". فرمود :" اين كه با من است كيست ؟" گفتم :" علي بن موسي بن جعفر". فرمود :" پس شهادت دهيد او در زندگاني من وكيل من است و بعد از مرگ من وصي من مي باشد"". در حديث مشهوری نيزکه جابر از قول نبى ‌اكرم نقل مي‌كند امام رضا (عليه السلام ) به عنوان هشتمين امام و وصي پيامبر معرفي شده‌اند. امام صادق (عليه السلام ) نيز مكرر به امام كاظم مي‌فرمودند كه "عالم‌ آل‌محمد از فرزندان تو است و او وصي بعد از تو مي‌باشد".

 

شهادت امام :

در نحوه به شهادت رسيدن امام نقل شده است كه مأمون به يكي از خدمتکاران خويش دستور داده بود تا ناخن‌هاي دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور دادتا دست خود را به زهر مخصوصي آلوده كند و در بين ناخن‌هايش زهر قرار دهد و اناري را با دستان زهر‌آلودش دانه كند و او دستور مأمون را اجابت كرد. مأمون نيز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار كرد كه امام ازآن انار تناول کنند.اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار كرد تا جايي‌كه حضرت را تهديد به مرگ نمود و حضرت به جبر, قدري از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر كرد و حال حضرت دگرگون گرديد و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجري قمري امام رضا (عليه السلام ) به شهادت رسيدند .

 

تدفين امام :

به قدرت و اراده الهي امام جواد ( عليه السلام ) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان, بدن مطهر ايشان را غسل داده وبر آن نماز گذاردند و پيکر پاك ايشان با مشايعت بسياري از شيعيان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گرديد و قرنهاست كه مزار اين امام بزرگوار مايه بركت و مباهات ايرانيان است.

منابع

سایت کمک آموزشی دانش یاران

daneshyaran.4kia.ir

تحقیق زندگینامه امام علی بن موسی الرضا عليه السلام(دانش یاران)
انتشار : ۲۴ آبان ۱۳۹۵

برچسب های مهم

تحقیق زندگینامه امام حسین (ع)( دانش یاران)


زندگینامه امام حسین (ع)

امام حسین فرزند دومین امام علی و حضرت زهرا علیه السلام است . آن حضرت در شهر مدینه به روز سوم شعبان از سال سوم یا پنجم شعبان از سال چهارم هجرت دیده به جهان گشود . کنیه ایشان ابوعبدالله و از جمله لقبهایشان رشید - طیب - وفی - زکی - مبارک - سبط و سید آمده است آن حضرت شش ماه و ده روز با برادر مهترش امام حسن علیه السلام فاصله سنی داشت و مراحل رشد و نمو خویش را مدت کمتر از هفت سال در مصاحبت با رسول الله صلی الله علیه و آله و سی سال در کنار امیرالمومنین و ده سال با امام حسن علیهما السلام گذراند. و به سال 49 یا 50 هجری پس از شهادت مظلومانه امام حسن علیه السلام امامت شیعیان را بر عهده گرفت امامت آن حضرت مقارن با حکمرانی معاویه بود و از آنجا که امام حسن علیه السلام با او صلح کرده بود ایشان نیز همان روش و سیره را ادامه داد . چه با مجاهدتهای امام حسن علیه السلام حق و باطل برای مسلمانان شناخته شده بود و اصل اسلام در خطر جدی قرار نداشت . خطر از آنجا آغاز شد که معاویه به سال 59 هجری تصمیم گرفت پسرش یزید را به عنوان خلیفه پس از خود تعیین کند و برای اطمینان از وقوع چنین امری بر آن شد که در زمان حیات خود از مردم برای او بیعت بگیرد .معاویه خود نخستین کسی شد که با پسرش یزید دست بیعت داد . ابن سعد در طبقات می نویسد : حسین بن علی بن ابیطالب از جمله اشخاصی بود که با یزید دست بیعت نداد .

با مرگ معاویه در سال 60 هجری پسرش یزید بر مسند خلافت تکیه زد و مردم با وی بیعت کردند. آن گاه یزید با ارسال نامه ای به حاکم مدینه نوشت : مردم را فراخوان و از آنان بیعت گیر . و از بزرگان قریش آغاز کن و نخستین آنان حسین بن علی باشد. چون حاکم مدینه از امام حسین علیه السلام بیعت خواست حضرتش در پاسخ گفت : ما خاندان نبوت و معدن رسالتیم . و یزید فاسق میگسار و آدم کش است . و مثل من با مثل او بیعت نکنند . و در سخنی دیگر فرمود : و بر اسلام سلام باد آنگاه که این امت به حاکمی چون یزید مبتلا شود و غیره . مسعودی مینویسد : یزید مردی عیاش بود . پرندگان شکاری و سگ و میمون و یوز نگه میداشت و میگساری می کرد . . . و در ایام وی غنا در مکه و مدینه رواج یافت و لوازم لهو و لعب به کار رفت و مردم آشکارا میگساری می کردند .

و درباره رفتار او با رعیت می گوید : فرعون در کار رعیت از او عادل تر و در کار خاصه و عامه مردم خویش منصف تر بود .

امام حسین علیه السلام چون اوضاع مدینه را واژگونه یافت درنگ در آن شهر مقدس را جایز ندانست و در روز یکشنبه دو روز مانده به آخر رجب از سال 60 هجری به اتفاق اهل بیت و یاران خود راهی مکه شد .

 

آن حضرت هدف از خروج خویش را در وصیتی به برادرش محمد بن حنفیه چنین بیان فرمود : حقیقت آنکه من از روی سرمستی و گردنکشی و فساد و ظلم خارج نشده ام و جز این نیست که خارج شدم برای اصلاح در امت جدم صلی الله علیه و آله . اراده دارم امربه معروف و نهی از منکر کنم و مطابق سیرت جدم و پدرم علی بن ابیطالب علیه السلام رفتار کنم و غیره

امام حسین علیه السلام به فاصله 5 روز در شب جمعه سوم ماه شعبان به مکه معظمه وارد گردید .

چون مردم کوفه در عراق از مرگ معاویه و امتناع امام حسین علیه السلام از بیعت یزید اطلاع یافتند نامه های فراوان در پشتیبانی از امام حسین علیه السلام امضاء کردند و حضرتش را به کوفه فراخواندند . آنان نوشتند : ما در انتظار تو با کسی بیعت نکرده ایم و در راه تو آماده جانبازی هستیم و بخاطر تو در نماز جمعه و جماعت دیگران حاضر نمی شویم . امام حسین علیه السلام در پاسخ به درخواستهای مردم کوفه مسلم بن عقیل را در نیمه ماه مبارک رمضان به جانب کوفه روانه کرد . و به او گفت : نزد مردم کوفه برو . اگر آنچه نوشته اند حق باشد مرا خبر ده تا به تو ملحق شوم . مسلم به روز پنجم شوال وارد کوفه شد چون خبر ورودش انتشار یافت 12000 کسب و بقولی 18000 نفر با او بیعت کردند . وی این مطلب را به امام حسین علیه السلام گزارش داد و از آن حضرت خواست به کوفه بیاید . اخبار کوفه به یزید رسید . وی در اولین عکس العمل نعمان بن بشیر حاکم کوفه را عزل و بجای او عبید الله بن زیاد را نصب کرد و به او فرمان داد که مسلم بن عقیل را به قتل برساند . و از طرفی مزدوران خود را بسیج کرد تا امام حسین علیه السلام را در شهر مکه غافلگیر کرده ازمیان بردارد چون امام علیه السلام از توطئه سوء قصد به جان مبارکش آگاهی یافت از سر حفظ حرمت و قداست بیت الله الحرام مناسک حج را به اضطرار پایان برد و به روز هشتم ذی حجه از سال 60 هجری مکه را به قصد عراق وداع گفت . ابن عباس بعد از واقعه کربلا در نامه اش به یزید می نویسد : هرگز فراموش نخواهم کرد که حسین بن علی را از حرم پیامبر خدا ( ص ) به حرم خدا طرد کردی و آن گاه مردانی را پنهانی بر سر او فرستادی تا غافلگیر او را بکشند . سپس او را از حرم خدا به کوفه راندی وترسان و نگران از مکه بیرون شد با اینکه در گذشته و حال عزیزترین مردم بطحا بود و اگر در مکه اقامت میگزید و خونریزی در آن را روا می شمرد از همه مردم مکه و مدینه در دو حرم بیشتر فرمان برده می شد. لیکن او خوش نداشت که حرمت خانه و حرمت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را حلال شمارد. و بزرگ شمرد آنچه را که تو بزرگ نشمردی از آنجا که در نهان مردانی در پی او به مکه فرستادی تا در حرم با او بجنگند. عبید الله با حیله و تزویر مسلم بن عقیل و پناه دهنده او هانی بن عروه را در کوفه به طرز دلخراشی به شهادت رساند و از آنجا که می دانست امام حسین علیه السلام رو به شهر کوفه می آید سپاهی به سرکردگی حر بن یزید ریاحی برای زیر نظر گرفتن سپاه آن حضرت به منطقه قادسیه گسیل کرد . حربن یزید در محلی به نام شراف با امام حسین علیه السلام روبرو شد و سخنانی بینشان رد و بدل گردید. آن حضرت نامه های اهل کوفه را که دو خرجین بود به حربن یزید عرضه کرد و دعوت آنان را خاطرنشان ساخت و راه خود را ادامه داد . . . تا آنکه به روز دوم محرم سال 61 هجری به ناحیه نینوا وارد شد

در این زمین بود که ابن زیاد در رسید و نامه ای به حربن یزید تسلیم کرد . متن نامه این بود : آن گاه که این نامه تو را رسد و فرستاده ما پیش تو آید بر حسین سخت گیر و او را در بیابانی فرود آر که نه دژ در آن باشد و نه آب

حربن یزید در اجرای دستور ابن زیاد کاروان امام حسین علیه السلام را در نقطه ای به نام کربلا متوقف کرد . فردای آن روز عمر بن سعد فرستاده عبید الله بن زیاد نیز با چهار هزار جنگجو وارد شد . شایان گفتن است که حربن یزید پیش از شهادت امام حسین علیه السلام از کرده خود اظهار پشیمانی و توبه کرد و در جرگه یاران آن حضرت به درجه رفیع شهادت نائل آمد . عمر بن سعد سه روز مانده به عاشورا پانصد سواره بر کرانه فرات مامور کرد تا کاروان حسینی به آب دسترسی نداشته باشد. و روز نهم محرم تاسوعا امام حسین علیه السلام و اصحابش به طور کامل در حلقه محاصره دشمن واقع شدند و دشمن یقین کرد که دیگر برای آن حضرت یاوری نخواهد آمد . عصر تاسوعا دستور حمله و آغاز جنگ از جانب دشمن صادر گردید

امام حسین علیه السلام چون تحرکات دشمن را بدید برادرش عباس بن علی علیهما السلام را فرمود : سوارشو - جانم به فدایت ای برادر - تا آنان را دیدار کنی و بگویی : شما را چیست و چه در سر دارید ؟! و غیره

حضرت عباس علیه السلام با آنان به مذاکره پرداخت و آنان پذیرفتند که حمله را تا فردا به تعویض اندازند . سر انجام آن فردا ( عاشورا ) فرارسید

عمربن سعد با سی هزار جنگجو حمله را آغاز کرد . ( امالی الصدوق / 101 و 374 ) و سپاه امام حسین که 32 سواره و 40 پیاده بودند ( کامل ابن اثیر 560/2 ) مردانه در برابر حملات ایستادند و شجاعانه جنگیدند و کشتند و کشته شدند . هر کس از یاران آن حضرت شهادت می یافت جای خالیش پیدا بود ولی سربازی که از سپاه یزید بر خاک می افتاد سربازی دیگر جایش را می گرفت

جنگ همچنان به راه خود ادامه می داد تا بدانجا که اصحاب امام حسین علیه السلام همگی کشته شدند . در این هنگام نوبت به خاندان حضرتش رسید . اولین کس از آنان که پای در میدان گذارد پسر مهترش علی اکبر بود. ( تاریخ طبری 341/4 ) و به دنبال او دیگر کسان امام حسین علیه السلام از جمله فرزندان امام علی و امام حسن علیهما السلام و جعفر طیار و عقیل به میدان رفتند و پس از رزمی دلاورانه شهد شهادت به کام ریختند . و عباس بن علی علیهما السلام هم که به قصد آب آوردن نبرد خویش را آغاز کرده بود مورد هجوم دشمن واقع شد و هستی خویش را فدای حسین علیه السلام ساخت

حساسترین لحظه عاشورا آن هنگام بود که عزیز زهرا و جگر گوشه مصطفی بی یار و یاور باقی ماند و دشمن از هر سو به حضرتش حمله آورد و غیره

حجاج بن عبدالله که خود در صحنه حاضر بود می گوید : به خدا هرگز شکسته ای را ندیده بودم که فرزند و کسان و یارانش کشته شده باشند و چون او ثابت قدم و آرام خاطر باشد . . . خدا پیش از او و پس از او کسی را همانندش ندیدم . وقتی حمله می برد پیادگان از راست و چپ او همچون بزغالگان از حمله گرگ فراری می شدند

به خدا در این حال بود که زینب دختر فاطمه به طرف آن حضرت آمد . . . در این وقت عمر بن سعد نزدیک حسین رسید . زینب به او گفت : آیا ابو عبدالله کشته می شود و تو نگاه می کنی !؟

گویی اشکهای عمر را می بینم که بر دو گونه و ریشش روان بود . وروی از زینب بگردانید . . .

برای امام حسین علیه السلام شش یا نه یا ده فرزند از مادران مختلف شمرده اند که از آن فرزندان علی اکبر و عبدالله شیر خوار ( علی اصغر ) در کنار پدر به شهادت رسیدند و امام سجاد علیه السلام پیشوای چهارم شیعیان گردید .

منابع

سایت کمک آموزش دانش یاران

daneshyaran.4kia.ir 

تحقیق زندگینامه امام حسین (ع)( دانش یاران)
انتشار : ۲۴ آبان ۱۳۹۵

زندگینامه حضرت محمد (ص)


 

نام:محمد بن عبد الله در تورات و برخى كتب آسمانى «احمد» نامیده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» نامیده بود.

 

كنیه: ابوالقاسم و ابوابراهیم.القاب: رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امین، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، كریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذكّر، یس، طه‏ و... .

 

منصب: آخرین پیامبر الهى، بنیان‏گذار حكومت اسلامى و نخستین معصوم در دین مبین اسلام.تاریخ

 

ولادت: روز جمعه، هفدهم ربیع الاول عام الفیل برابر با سال 570 میلادى (به روایت شیعه). بیشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال دانسته‏اند.عام الفیل، همان سالى است كه ابرهه، با چندین هزار مرد جنگى از یمن به مكه یورش آورد تا خانه خدا (كعبه) را ویران سازد و همگان را به مذهب مسیحیت وادار سازد؛ اما او و سپاهیانش در مكه با تهاجم پرندگانى به نام ابابیل مواجه شده، به هلاكت رسیدند و به اهداف شوم خویش نایل نیامدند. آنان چون سوار بر فیل بودند، آن سال به سال فیل (عام الفیل) معروف گشت.


محل تولد: مكه معظمه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى).

 

نسب پدرى: عبدالله بن عبدالمطلب (شیبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالك بن نضر (قریش) بن كنانة بن خزیمة بن مدركة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان. از پیامبر اسلام(ص) روایت شده است كه هرگاه نسب من به عدنان رسید، همان جا نگاه دارید و از آن بالاتر نروید. اما در كتاب‏هاى تاریخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است كه فاصله بین عدنان تا حضرت اسماعیل، فرزند ابراهیم خلیل الرحمن(ع) به هفت پشت مى‏رسد.

 

مادر: آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.این بانوى جلیل القدر، در طهارت و تقوا در میان بانوان قریشى، كم‏نظیر و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روایتى شش سال زندگى كرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى كه به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمه‏اش، ام ایمن جهت دیدار با اقوام خویش عازم یثرب (مدینه) شده بود، در مكانى به نام «ابواء» بدرود حیات گفت و در همان جا مدفون گشت.و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روایتى هفت ماه) پیش از ولادت فرزندش از دنیا رفته بود، كفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثویبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شیر دهد و از او نگه‏دارى كند؛ اما پس از مدتى وى را به حلیمه، دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگذار كرد. حلیمه گرچه دایه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى كرد.

 

مدت رسالت و زمامدارى: از 27 رجب سال چهلم عام الفیل (610 میلادى)، كه در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال یازدهم هجرى، كه رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهده‏دار امر رسالت و نبوت بود. آن حضرت علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدینه طیبه بر عهده داشت.

 

تاریخ و سبب رحلت: دوشنبه 28 صفر، بنا به روایت بیشتر علماى شیعه و دوازدهم ربیع الاول بنا به قول اكثر علماى اهل سنّت، در سال یازدهم هجرى، در سن 63 سالگى، در مدینه بر اثر زهرى كه زنى یهودى به نام زینب در جریان نبرد خیبر به آن حضرت خورانیده بود. معروف است كه پیامبر اسلام(ص) در بیمارىِ وفاتش مى‏فرمود: این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است كه آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورده بود.

 

محل دفن: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى) در همان خانه‏اى كه وفات یافته بود. هم اكنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد.

 

 

 

همسران:

1. خدیجه بنت خویلد.

2. سوده بنت زمعه.

3. عایشه بنت ابى بكر.

4. امّ شریك بنت دودان.

5. حفصه بنت عمر.

6. ام حبیبه بنت ابى سفیان.

7. امّ سلمه بنت عاتكه.

8. زینب بنت جحش.

9. زینب بنت خزیمه.

10. میمونه بنت حارث.

11. جویریه بنت حارث.

12. صفیّه بنت حىّ بن اخطب

 

فرزندان: الف) پسران:

1. قاسم. او پیش از بعثت پیامبر اكرم(ص) تولد یافت. از این رو پیامبر(ص) را ابوالقاسم نامیدند.

2. عبدالله. این كودك چون پس از بعثت به دنیا آمده بود، وى را «طیّب» و «طاهر» مى‏گفتند.

3. ابراهیم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شد و در رجب سال دهم هجرى وفات یافت. عبدالله و قاسم از خدیجه كبرى (س) و ابراهیم از ماریه قبطیه متولد شدند. وهرسه آنان در سنین كودكى از دنیا رفتند.

 

ب) دختران:

1. زینب (س). 2. رقیه (س). 3. ام كلثوم (س). 4. فاطمه زهرا (س).دختران پیامبر اسلام (ص) همگى از حضرت خدیجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پیش از رحلت آن حضرت، از دنیا رفته بودند. تنها فرزندى كه از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود، فاطمه زهرا(س)، آخرین دختر وى بود. این بانوى مكرّمه، افتخار بانوان عالم، بلكه همه انسان‏ها و مورد تقدیس و تكریم فرشتگان عرشى است. همو است كه مادر سبطین و امّ الأئمة المعصومین(ع) است.گرچه پیامبر اسلام(ص) به تمام خاندان مؤمن خویش علاقه‏مند بود، اما در میان همسرانش بیش از همه، به خدیجه كبرى (س) و در میان فرزندانش بیش از همه، به فاطمه زهرا (س) علاقه‏مند بوده و اظهار محبت و لطف مى‏فرمود.

 

منبع:

برگرفته شده از كتاب " خاندان عصمت علیهم السلام

انتشار : ۲۴ آبان ۱۳۹۵

زندگینامه توماس ادیسون مخترع لامپ


زندگینامه توماس ادیسون مخترع لامپ

توماس ادیسون مخترع با استعداد در سال 1847 در شهر میلان ایالت اوهایو آمریكا به دنیا آمد. او فقط حدود سه ماه آموزش و تحصیل رسمی آن زمان را داشت چون مدیر مدرسه‌اش دریافته بود كه وی پسرش عقب افتاده است.

ادیسون هنگامی كه فقط 21 سال داشت اولین اختراع خود را كه یك دستگاه الكتریكی شمارش آرا بود عرضه كرد. آن دستگاه فروش نرفت و ادیسون از آن پس تلاش خود را روی اختراع ابزار وسایلی متمركز كرد كه بتواند بازار خوبی داشته باشند. مدتی پس از اختراع دستگاه شمارش آرا، ادیسون سیستم پیشرفته نمایشگر اطلاعات بورس را اختراع كرد و توانست آن را به مبلغ چهل هزار دلار، كه در آن روزگار پول هنگفتی بود، بفروشد. با عرضه اختراعات متعدد دیگری ادیسون مشهور و ثروتمند شد. اختراع گرامافون كه در سال 1877 به ثبت رسید احتمالاً یكی از ابتكاری‌ترین اختراعات او به شمار می‌رفت. ولی آنچه كه بیشتر برای دنیا اهمیت داشت كاری بود كه او در سال 1879 در جهت تكمیل و توسعه لامپ روشنایی حرارتی انجام داد.

ادیسون اولین فردی نبود كه سیستم روشنایی الكتریكی را اختراع كرد. چند سال قبل از آن از نوعی لامپ الكتریكی قوسی شكل برای تأمین روشنایی خیابان‌های پاریس استفاده شده بود. اما لامپ الكتریكی ادیسون همراه با سیستمی كه او برای توزیع نیروی الكتریكی ابداع كرد بهره‌گیری از نیروی الكتریسیته را برای تأمین روشنایی منازل عملی ساخت. در سال 1882 كمپانی او در نیویورك تولید لامپ برق را آغاز كرد و از آن پس استفاده از برق در منازل سریعاً در سراسر جهان گسترش یافت.

ادیسون با ایجاد اولین كارخانه و شبكه توزیع برق برای منازل و اماكن خصوصی شالوده توسعه بزرگ صنعت را بنا نهاد. امروز استفاده از این منبع انرژی تنها محدود به تأمین روشنایی نیست بلكه گستره بزرگیی از لوازم خانگی، از تلویزیون تا ماشین لباسشویی، با نیروی الكتریسیته كار می‌كند. علاوه بر این امكان دریافت نیروی الكتریسیته از شبكه تولید و توزیع كه ادیسون ایجاد كرد استفاده از نیروی برق را در صنایع امكان پذیر كرده است.

ادیسون همچنین سهم بزرگی در توسعه و تكمیل دوربین‌های فیلمبرداری و پروژكتور نمایش فیلم دارد. او در اصلاح سیستم تلفن كار بزرگی انجام داد، دهنی ذعالی ابداعی او بر قدرت شنوایی طرف مقابل در تلفن افزود. همچنین در تلگراف و دستگاه‌های ماشین تحریر اصلاحاتی به وجود آورد. از میان سایر اختراعات او می‌توان از دستگاه «دیكتافون» و دستگاه ذخیره باطری نام برد. گفته می‌شود ادیسون بیش از یكهزار مورد مختلف اختراع را به ثبت رسانده است كه از نظر تعداد واقعاً عجیب و غیرقابل تصور است.

 

یكی از دلایل این توانایی فوق‌العاده در اختراع و ابداع، آن است كه او در آغاز كار یك آزمایشگاه تحقیقاتی در «منلوپارك» نیوجرسی تأسیس كرد و گروهی از افراد لایق و كارآزموده را به همكاری خود فراخواند. این در واقع نمونه اولیه آزمایشگاه‌های تحقیقاتی بزرگ بود كه از آن پس اغلب صنایع مهم در كنار كارگاه‌های خود ایجاد كردند. ایجاد یك چنین آزمایشگاه تحقیقاتی مدرن و مجهزی را كه در آن بسیاری از افراد به كار گروهی و دسته جمعی مشغول هستند باید یكی از مهمترین اختراعات ادیسون به حساب آورد كه البته او نمی‌توانست آن را به نام خود به ثبت برساند.

ادیسون تنها یك مخترع صرف نبود بلكه در زمینه تولید و سازماندهی چندین كمپانی صنعتی كارهای مهمی انجام داد. یكی از مهمترین تشكیلاتی كه او به وجود آورد همان است كه امروز به نام شركت «جنرال الكتریك» در سراسر دنیا معروف و مشهور شده است.

ادیسون گرچه اصولاً یك دانشمند به معنای اخص كلمه نبود ولی به یك كشف بسیار مهم نیز دست یافت. در سال 1882 كشف كرد كه در فضای تقریباً خلأ، الكتریسیته جاری می‌تواند بین دو سیمی كه با یكدیگر تماس ندارند، جریان یابد. این پدیده كه از آن به عنوان «اثر ادیسون» یاد می‌شوند نه تنها از نظر تئوری قابل توجه است بلكه در عمل نیز موارد استفاده فراوانی دارد. با بهره‌گیری از این پدیده تكمیل و اصلاح لوله‌های الكترونی عملی شد وایجاد صنعت الكترونیك ممكن گردید.

ادیسون در قسمت اعظم عمر خود از عدم شنوایی شدیدی رنج می‌برد ولی این معلولیت و ناراحتی با توان بالای او در انجام كارهای سخت و زیاد جبران می‌شد.

ادیسون دوبار ازدواج كرد (همسر اول او در جوانی از دنیا رفت) و از هر ازدواج خود سه فرزند داشت. او در سال 1931 در «وست ارنج» نیوجرسی درگذشت.

 

 

انتشار : ۲۴ آبان ۱۳۹۵

زندگینامه حضرت آیت الله سید محمود هاشمی شاهرودی


زندگینامه حضرت آیت الله سید محمود هاشمی شاهرودی

تولد و دوران‌ كودكي‌:

آيت‌الله‌ سيد محمود هاشمي‌ شاهرودي‌ در سال‌ 1327 هجري‌ شمسي‌ در شهر نجف‌ و در خانواده‌اي‌ مذهبي‌ و از سادات‌ منسوب‌ به‌ امام‌ حسين‌(ع‌) چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. پدرش‌ مرحوم‌ آيت‌الله‌ سيد علي‌ حسيني‌ شاهرودي‌، از استادان‌ و بزرگان‌ حوزه‌ علميه‌ نجف‌ بود و خدمات‌ فراواني‌ را به‌ عالم‌ اسلام‌ ارزاني‌ داشت‌.

 

دوران‌ تحصيل‌:

آيت‌الله‌ سيد محمود هاشمي‌ شاهرودي‌ تحصيلات‌ ابتدايي‌ را در مدرسه‌ علويه‌ نجف‌ به‌ پايان‌ رسانيد و سپس‌ به‌ تحصيلات‌ حوزوي‌ روي‌ آورد. او با توجه‌ به‌ موقعيت‌ علمي‌ خانوادگي‌ و نيز با توجه‌ به‌ هوش‌ و استعداد سرشار و كوشش‌ فراوان‌ خود، در مدتي‌ اندك‌ توانست‌ دروس‌ دورة‌ سطح‌ را به‌ پايان‌ رساند.

پس‌ از آن‌ به‌ حلقه‌ درس‌ آيت‌الله‌ العظمي‌ شهيد سيد محمد باقر صدر پيوست‌ و سالها در خدمت‌ استاد خود، مباني‌ اجتهاد در اصول‌ و فقه‌ را به‌ خوبي‌ آموخت‌ و در درس‌ ديگر مراجع‌ آن‌ روز نجف‌ ـ از جمله‌ امام‌ خميني‌(ره‌) ـ نيز با جديت‌ شركت‌ جست‌ و بهره‌هاي‌ فراوان‌ برد.

آيت‌الله‌ سيد محمود هاشمي‌ شاهرودي‌ در طول‌ سالهاي‌ تحصيل‌، در دروس‌ اخلاق‌ خصوصي‌ و عمومي‌ استادان‌ خود شركت‌ مي‌كرد و از محضر آنان‌ بهره‌هاي‌ فراوان‌ مي‌برد.

 

استادان‌ و دوستان‌:

آيت‌الله‌ سيد محمود هاشمي‌ شاهرودي‌ در سالهاي‌ تحصيل‌ خود از محضر استادان‌ بسياري‌ بهره‌ برد. مهم‌ترين‌ و اصلي‌ترين‌ استاد او در درس‌ خارج‌ آيت‌الله‌ العظمي‌ شهيد سيد محمد باقر صدر بود. آن‌ شهيد سعيد كه‌ از افتخارات‌ شيعه‌ و مرجعيت‌ به‌ شمار مي‌آيد، شاگردان‌ بسياري‌ را به‌ عالم‌ اسلام‌، تقديم‌ داشته‌ است‌. او كه‌ از حافظه‌ و استعدادي‌ سرشار برخوردار بود، توانست‌ با نوآوريهاي‌ فراوان‌ در فقه‌ و اصول‌ و ديگر علوم‌ اسلامي‌ و به‌ روز ساختن‌ مباحث‌ علوم‌ و نيز نگاشتن‌ كتب‌ درسي‌ در زمينه‌هاي‌ ياد شده‌، گام‌ مهمي‌ براي‌ تعالي‌ اسلام‌ و تشيع‌ بردارد و از اين‌ رهگذر، شاگردان‌ او، همچون‌ آيت‌الله‌ سيد محمود هاشمي‌ شاهرودي‌، اين‌ خدمات‌ و انديشه‌ها را پي‌ گرفتند.

از ديگر استادان‌ آيت‌الله‌ هاشمي‌ شاهرودي‌، حضرت‌ امام‌ خميني‌(ره‌) و حضرت‌ آيت‌الله‌ العظمي‌ خويي‌(ره‌) را مي‌توان‌ نام‌ برد. معظم‌ له‌ سالها در محضر ايشان‌ به‌ تحكيم‌ مباني‌ اجتهادي‌ خود مي‌پرداخت‌، ضمن‌ اينكه‌ از محضر آنان‌، در زمينه‌هاي‌ اخلاقي‌ نيز بسيار بهره‌ مي‌برد.

آيت‌الله‌ هاشمي‌ شاهرودي‌ در طول‌ دوران‌ تحصيل‌ خود، با طلاب‌ و فضلاي‌ بسياري‌ رابطه‌ دوستي‌ داشت‌ و پس‌ از آن‌ نيز با علماي‌ بسياري‌ روابط‌ صميمانه‌ و علمي‌ برقرار نمود كه‌ از جمله‌ آنها مي‌توان‌ از آيت‌الله‌ مؤمن‌ و مقام‌ معظم‌ رهبري‌ نام‌ برد.

 

فعاليتهاي‌ علمي‌ و فرهنگي‌:

آيت‌الله‌ هاشمي‌ شاهرودي‌ تاكنون‌ فعاليتهاي‌ بسياري‌ را در زمينه‌هاي‌ علمي‌ و فرهنگي‌ به‌ انجام‌ رسانده‌ است‌. در يكي‌ از ديدارهاي‌ اعضاي‌ مجلس‌ اعلاي‌ عراق‌، امام‌ خميني‌(ره‌) با توجه‌ به‌ شناخت‌ خود از ايشان‌ مي‌خواهد كه‌ تدريس‌ در حوزه‌ علميه‌ قم‌ را بر هر كاري‌ ترجيح‌ دهد و به‌ تربيت‌ طلاب‌ مستعد در زمينه‌هاي‌ علمي‌ و اخلاقي‌ بپردازد. معظم‌ له‌ نيز با ورود به‌ ايران‌ ـ در فروردين‌ 1358 ـ به‌ تدريس‌ درس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ مي‌پردازد كه‌ اين‌ تدريس‌ تا هم‌ اكنون‌ نيز ادامه‌ دارد و طلاب‌ بسياري‌ از محضر ايشان‌ بهره‌مند شده‌اند. ويژگي‌ درس‌ ايشان‌ دقت‌ فراوان‌، تسلط‌ بر مباحث‌ و نوآوري‌ در برخي‌ زمينه‌هاست‌.

آيت‌الله‌ هاشمي‌ شاهرودي‌ رياست‌ دو كنگرة‌ مهم‌ نقش‌ زمان‌ و مكان‌ در انديشه‌ امام‌ خميني‌(ره‌) و نخستين‌ كنگره‌ دايرة‌ المعارف‌ فقه‌ اسلامي‌ را بر عهده‌ داشت‌ كه‌ هر دو كنگره‌ با استقبال‌ بزرگان‌ و فضلاي‌ حوزه‌ و دانشگاه‌ و انديشمندان‌ خارجي‌ و داخلي‌ مواجه‌ شد.

از خدمات‌ ديگر ايشان‌، رياست‌ مؤسسه‌ دايرة‌المعارف‌ فقه‌ اسلامي‌ با حكم‌ مقام‌ معظم‌ رهبري‌ است‌. مقام‌ معظم‌ رهبري‌ در حكم‌ خود، خطاب‌ به‌ ايشان‌ مي‌فرمايد: «جناب‌ عالي‌ را كه‌ چهرة‌ درخشاني‌ در علم‌ و عمل‌ بوده‌ و بحمدالله‌ از مقام‌ والايي‌ در فقه‌ و علوم‌ مرتبط‌ با آن‌ برخورداريد، براي‌ انجام‌ اين‌ اقدام‌ بزرگ‌، شايسته‌ دانسته‌ و مسؤوليت‌ ايجاد و ادارة‌ مؤسسه‌اي‌ براي‌ تهيه‌ اين‌ دايرة‌ المعارف‌ را به‌ جناب‌ عالي‌ محول‌ مي‌كنم‌».

از آيت‌الله‌ هاشمي‌ شاهرودي‌ مقالات‌ فراواني‌ با عناويني‌ چون‌ ديات‌ ششگانه‌، علم‌ شخص‌ قاضي‌، محارب‌ مفسد في‌ الارض‌، پيش‌ بها يا بيعانه‌ در فصلنامة‌ فقه‌ اهل‌ بيت‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌. همچنين‌ وي‌ در زمينه‌هاي‌ گوناگون‌ كتابهايي‌ منتشر كرده‌ است‌ كه‌ برخي‌ از آنها به‌ شرح‌ زير است‌:

1 ـ بحوث‌ في‌ علم‌ الاصول‌ (تقريرات‌ درسهاي‌ اصول‌ شهيد صدر در 7 جلد)؛ 2 ـ كتاب‌ الخمس‌ (2 جلد)؛ 3 ـ مقالات‌ فقهيه‌؛ 4 ـ قاعده‌ فراغ‌ و تجاوز؛ 5 ـ حكومت‌ اسلامي‌؛ 6 ـ جهان‌ بيني‌ اسلامي‌؛ 7 ـ تفسير موضوعي‌ بخشي‌ از نهج‌البلاغه‌؛ 8 ـ تفسير آيه‌ «مودت‌ ذي‌ القربي‌»؛ 9 ـ بحوث‌ في‌ الفقه‌؛ 10 ـ محاضرات‌ في‌ الثورة‌ الحسينية‌؛ 11 ـ الصوم‌، تربية‌ و هداية‌؛ 12 ـ كتاب‌ الاجارة‌ (2 جلد)؛ 13 ـ قراءات‌ فقهية‌ معاصرة‌ (2 جلد).

 

فعاليتهاي‌ سياسي‌:

آيت‌الله‌ هاشمي‌ شاهرودي‌ در سالهاي‌ تحصيل‌ و تدريس‌، فعاليتهاي‌ سياسي‌ بسياري‌ را پديد آورده‌ است‌. در پي‌ يورش‌ مزدوران‌ رژيم‌ صدام‌ به‌ علما و انديشمندان‌ در سال‌ 1974 ميلادي‌، آيت‌الله‌ هاشمي‌ شاهرودي‌ به‌ زندان‌ افتاد و شكنجه‌هاي‌ فراوان‌ بدني‌ و روحي‌ را به‌ جان‌ خريد. او در پي‌ تظاهرات‌ مردم‌ عراق‌ پس‌ از پيروزي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌ به‌ رهبري‌ امام‌(ره‌)، بويژه‌ در نجف‌، و در گراميداشت‌ اين‌ پيروزي‌، تحت‌ پيگرد رژيم‌ بعث‌ قرار گرفت‌ و به‌ سفارش‌ شهيد صدر(ره‌) به‌ وطن‌ خود بازگشت‌ تا وكالت‌ عام‌ شهيد صدر و نمايندگي‌ او را نزد امام‌ خميني‌ (ره‌) بر عهده‌ گيرد.

او با ورود به‌ ايران‌ به‌ خدمت‌ امام‌ خميني‌(ره‌) مشرف‌ شد و با موافقت‌ ايشان‌، رابط‌ امام‌(ره‌) و شهيد صدر شد و پيامهاي‌ علماي‌ نجف‌ را به‌ سمع‌ امام‌(ره‌) مي‌رساند. او با دستور آيت‌الله‌ خامنه‌اي‌ كه‌ در آن‌ زمان‌ با حكم‌ امام‌(ره‌) مسؤوليت‌ نهضت‌هاي‌ اسلامي‌ را بر عهده‌ داشت‌، تشكيلاتِ جامعة‌ روحانيت‌ مبارز و مجلس‌ اعلاي‌ عراق‌ را به‌ راه‌ انداخت‌ و آن‌ را مديريت‌ و سازماندهي‌ كرد.

او كه‌ به‌ دستور امام‌(ره‌) تدريس‌ و بررسي‌ مسائل‌ فقهي‌، بويژه‌ احياي‌ فقه‌ حكومتي‌ استوار بر ادلة‌ استنباط‌ جواهري‌ را بر عهده‌ داشت‌، در طول‌ ساليان‌ انقلاب‌ از هيچ‌ كوششي‌ در جهت‌ اعتلاي‌ انقلاب‌، دريغ‌ نورزيد.

آيت‌الله‌ هاشمي‌ شاهرودي‌ سالها از اعضاي‌ فقهاي‌ شوراي‌ نگهبان‌ بود ودر اين‌ نهاد مقدس‌ به‌ خدمت‌ اشتغال‌ داشت‌ تا اينكه‌ با حكم‌ مقام‌ معظم‌ رهبري‌ به‌ رياست‌ قوه‌ قضائيه‌ منصوب‌ شد. او در طول‌ مسؤوليت‌ خود در قوه‌ قضائيه‌، تاكنون‌ خدمات‌ بسياري‌ را انجام‌ داد كه‌ توسعة‌ قضايي‌، تسريع‌ در رسيدگي‌ به‌ پرونده‌ها و ايجاد ارتباط‌ مردمي‌ از جمله‌ آنهاست.

 

انتشار : ۲۴ آبان ۱۳۹۵

زندگینامه ژول


ژول در انگلستان متولد شد و نزد دالتون تحصیل کرد و به پیروی از اورستد، آمپر و فارادی به مطالعه درباره الکتریسیته پرداخت. او به اندازه گیری فوق العاده علاقه داشت و دماسنجی را طراحی کرد که بتواند دمای آب بالا و پایین آبشار را اندازه بگیرد.

او قبل از رسیدن به بیست سالگی مقاله ای را منتشر کرد که در آن چگونگی محاسبه میزان گرمای حاصل از عبور جریان الکتریکی در سیم بیان شده بود. سرانجام او توانست قانون مشهوری را که به قانون ژول معروف است بیان کند. بنابر این قانون مقدار گرمایی که از عبور جریان الکتریکی در یک مدار حاصل می شود متناسب با مجذور جریان الکتریکی و نیز مقاومت مدار است.

او همچنین با ده سال زحمت توفیق یافت تعیین کند که چه مقدار کار مکانیکی لازم است تا دمای واحد جرم آب را به اندازه یک درجه فارنهایت بالا ببرد.

انتشار : ۲۴ آبان ۱۳۹۵

زندگینامه ی شهیدزین الدین


 

ولادت

شهید زین‏الدین در 18 مهر سال 1338 ش، در خانواده‏ای مذهبی در شهر تهران، در خیابان ری دیده به جهان گشود. پدر و مادرش که از معارف اهل‏بیت برخوردار بودند، اسمش را «مهدی» نهادند. پدر شهید زین‏الدین از فعّالان مذهبی و سیاسی زمان خود بود که بارها به خاطر فعالیت سیاسی، تبعید و در شهرهای مختلف کشور، طعم تلخ زندان رژیم طاغوت را چشیده بود. مادر آن شهید نیز از مربیان قرآن و اشاعه دهندگان معارف اهل‏بیت علیهم‏السلام به شمار می‏رود.

 

مهاجرت به قم

آبان ماه سال 1357 بود که پدر شهید مهدی زین‏الدین را به جرم فعالیت سیاسی از شهر سَقز به اِقلید فارس تبعید کردند. روزهای شکل‏گیری انقلاب اسلامی و ایام پرالتهاب رژیم بود. پدر مهدی از فرصت به دست آمده استفاده و به اصفهان فرار کرد. بعد از آن جا به شهر مقدس قم آمده و قم را برای سکونت برگزید و سپس شهیدزین‏الدین به همراه خانواده به پدر ملحق می‏شوند. از این‏جا فصل جدیدی از زندگی آقا مهدی آغاز شد؛ زیرا به شهری قدم نهاده بود که مرکز اصلی هدایت مبارزات مردم ایران به شمار می‏رفت. و در آن‏جا به فعالیت‏های سیاسی و انقلابی خود، توسعه بیش‏تری داد.

 

مبارزه در قم

سکونت در شهر قم که کانون مبارزه برضد رژیم بود، فرصتی برای شهید زین‏الدین به‏وجود آورد که او خود را برای مبارزه جدّی‏تر آماده سازد. پدرش درباره فعالیت‏های مبارزاتی شهید زین‏الدین می‏گوید: «ما عکس‏هایی را که در اصفهان چاپ کرده بودند، به قم می‏آوردیم و مسئولیت آقا مهدی این بود که آن‏ها را در بازار و سطح شهر پخش کند. او در زمان حکومت نظامی، عکس‏های زیادی را بر در و دیوار شهر نصب می‏کرد». که سرانجام این کار در آن شرایط، با خطرات بسیاری مواجه بود.


ورود به سپاه پاسداران

انقلاب اسلامی، در سال‏های آغازین برای حفاظت از خطرات داخلی و خارجی، به تکیه‏گاهی نیاز داشت تا نهال انقلاب در مقابل تندباد حوادث بیمه شود؛ از این‏رو، رهبر فرزانه انقلاب، حضرت امام خمینی رحمه‏الله ضرورت، تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را احساس و دستور تشکیل آن را صادر کرد.

با تشکیل سپاه پاسداران، شهید زین‏الدین جزء اولین کسانی بود که دعوت پیر مراد را لبیک گفته و داوطلبانه به عضویت سپاه پاسداران درآمد تا از دستاوردهای خونین انقلاب پاسداری کند. او در بدو ورود به سپاه، در قسمت پذیرش سپاه پاسداران شهرستان قم مشغول به خدمت شد و پس از مدتی، به علت تعهد، درایت و پشتکاری که از خود نشان داد، به پیشنهاد فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب‏اسلامی قم و حکم ستاد مرکزی سپاه، به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه قم انتخاب شده و در این مسئولیت حساس انجام وظیفه کرد.

 

شروع جنگ تحمیلی

پس از آن که استعمار، منافع خود را در سرزمین پهناور اسلامی از دست رفته دید و توطئه‏های ضد انقلاب کردستان و لانه جاسوسی و جریان طبسْ هیچ کمکی به او نکرد، به فکر توطئه‏ای افتاد که شعله‏های آنْ به مدت هشت‏سال دامن امت اسلامی را گرفت؛ جنگ تحمیلی عراق برضد ایران. در شهریور سال 1359 ایران آماج حملات وسیع نیروهای رژیم بعثی قرار گرفت و در مدت چند روز، چندین شهر ایران به تصرف قوای دشمن درآمد. در این زمان، مسئولیت مردان الهی و پیروان خمینی کبیر سنگین‏تر شد. در همان روزهای نخستین جنگ، شهید زین‏الدین به همراه صد نفر از دوستان خود عازم منطقه عملیاتی جنوب شدند و پس از گذراندن یک دوره آموزشی کوتاه مدت، خود را به خوزستان رسانده و دوران حماسه‏ساز و پرتلاش دیگری از زندگی خود را آغاز کردند.

 

مسئولیت‏های زین‏الدین

استعدادها و خلاقیت‏های ذاتی انسان، در پیکار با رویدادها و حوادث آشکار می‏شود. با آغاز جنگ و رشادت‏های فراوانی که شهیدزین‏الدین از خود به ثبت رساند، فرماندهان را برآن داشت تا مسئولیت‏های حساس و کلیدی را به او واگذار کنند. بدین ترتیب، زین‏الدین، به عنوان مسئول شناسایی یگان‏ها انتخاب شد و پس از آنْ به عنوان مسئول اطلاعات عملیات سپاه دزفول و سپس مسئول اطلاعات عملیات محورهای سوسنگرد انتخاب شد. او در عملیات بیت‏المقدس و آزادسازی خرمشهر، مسئولیت اطلاعات عملیات قرارگاه نصر را پذیرفت و در عملیات رمضان، به سرپرستی تیپ 17 علی‏ابن ابی‏طالب قم و سرانجام به فرماندهی لشگر 17 علی‏ابن‏ابی‏طالب قم منصوب شد و در همین سِمَتْ به مقام والای شهادت رسید.

 

سردار خط‏شکن

یکی از فرماندهان ارشد سپاه درباره شهید زین‏الدین می‏گوید: لشگر 17 علی‏بن ابی‏طالب قم، از جمله بهترین لشگرهای سپاه بود که پیچیده‏ترین و سخت‏ترین عملیات جبهه‏های نبرد را به این لشگر می‏دادیم. این لشگر خط‏شکن بود. نشد که لشگر 17 با فرماندهی شهید زین‏الدین به خطی از خطوط دشمن حمله کند و آن خط شکسته نشود. شهید زین‏الدین به عنوان فرمانده خط‏شکن و هم به عنوان فرماندهی که دشمن نتوانست او را از جزایر مجنون بیرون براند، حماسه آفرید و از این رو به نام «سردار خط‏شکن» معروف شده بود.

 

جنگ و خلاقیت شهید زین‏الدین

جنگ، عرصه بروز استعدادهای نهفته فرزندانی بود که به عشق خمینی‏کبیر به صف مجاهدان راه حق پیوستند. با شروع جنگ، میدان بروز این خلاقیت‏ها و استعدادها فراهم شد. یکی از فرماندهان ارشد نظامی می‏گوید: در جنگ خیبر که منجر به آزادسازی جزایر مجنون واقع در هورالهویزه، در شرق رودخانه دجله گردید، برای اولین بار طلسم جنگ در روز شکسته شد. ما سعی می‏کردیم از جنگ روزانه، به خاطر مشکلاتی که داشت، پرهیز کنیم، ولی با خلاقیت شهید زین‏الدین، ما جنگ در روز را آغاز کردیم و به نتیجه هم رسیدیم.

 

وداع آخر

روزهای آخر زندگی شهید مهدی زین‏الدین حال و هوایی دیگر داشت و نورانیت چهره‏اش، خبر از یک واقعه بزرگ می‏داد. این اتفاقات توجه مادرش را هم جلب کرده بود. پدر شهید زین‏الدین می‏گوید: «روز جمعه، آقا مهدی از یکی از شهرها تماس گرفت و با مادرش صحبت کرد. مجید (برادر کوچک آقا مهدی که با هم به شهادت رسیدند) هم بعد از مدتی زنگ زد و با مادرش صحبت کرد. بعد از اتمام تلفن، مادرش برگشت و گفت: «بچه‏ها با من خداحافظی کردند و من مطمئن هستم که این آخرین خداحافظی بود. در صحبت‏های آقامهدی چیز عجیبی دیدم که خبر از خداحافظی آخر می‏داد». این آخرین تماس مهدی با ما بود.

منابع

سایت کمک آموزشی دانش یاران

http://daneshyaran.4kia.ir/

زندگینامه ماتسوشیتا


زندگینامه ماتسوشیتا

کونوسوکه ماتسوشیتا که در ژاپن به عنوان پدر مدیریت شناخته شده است، مؤسس شرکت ماتسوشیتا الکتریک (ناسیونال) و رئیس مؤسسهی پیاچپی بوده. او در ۲۷ نوامبر ۱۸۹۴ در واکایامای ژاپن به دنیا آمد. پدر او مالک موفقی بوده، اما هنگامی که ماتسوشیتا ۶ ساله بود، پدرش در اثر احتکار در بازار برنج ورشکسته شد. در سن ۹ سالگی از آنجا که خانودهاش توان نگهداری او را نداشتند، به اوزاکا رفت و نزد منقلسازی مشغول به کار شد. پس از آن برای یک دوچرخهساز کار کرد و اولین تجربهاش را در کار ماشینآلات کسب نمود. چنانچه خودش بعدها اشاره کرده است، کار در این مغازههای کوچک باعث شد تا تجارت را درک کند و بفهمد که بازار چگونه کار میکند و شخصیتش به گونهای شکل گرفت که به راحتی میتوانست با مشکلات مربوط به خردهفروشان و تولیدکنندگان روبهرو شود. احداث روشنایی برق خیابانها و تراموا در اوزاکا، ماتسوشیتا را به قدری مجذوب خود کرد که در سن ۱۵ سالگی به عنوان کمکتکنسین برق در شرکت روشنایی برق اوزاکا مشغول به کار گردید. او دانش تجربیاش را در زمینهی مهندسی برق از طریق گذراندن دورههای شبانه تکمیل کرد. ماتسوشیتا با شراکت همسر و برادر همسرش شرکت برق ماتسوشیتا را تشکیل دادند و کار را در آپارتمانش شروع کرد. در ابتدا دوشاخه و پریز برق تولید میکرد و کار خوبی داشت. اما او موفقیت واقعیایش را هنگامی بهدست آورد که تکنولوژی نیروی باتری توسعه پیدا کرد و او اقدام به تولید و فروش لامپ دوچرخه با مارک ناسیونال نمود. این کار اولین موفقیت او بود ولی طی سالهای دهه ۱۹۲۰ موفقیتهای بسیار کسب کرد. وی کالاهای برقی دیگری نیز مانند اتو و رادیو تولید کرد. در زمان رکود بزرگ اقتصادی در ژاپن، شرکت او تحت فشار قرار گرفت و با کاهش شدید تقاضای خرید، ضربهی شدیدی خورد. ماتسوشیتا کارمندانش را متقاعد ساخت تا به جای اخراج آنها، دستمزد را کاهش دهد و تلاش برای تولید را دوبرابر کنند. وضعیت شرکت به زودی بهبود یافت و در سال ۱۹۳۵ به شرکت سهامی تبدیل شد.

در خلال جنگ جهانی دوم ماتسوشیتا نیز مانند دیگر سازندگان کالاهای برقی و الکترونیکی درگیر تولیدات زمان جنگ شد. در نتیجه پس از شکست ژاپن و اشغال کشور توسط نیروهای بیگانه، ماتسوشیتا توسط ژنرال داگلاس مکآرتور که رئیس نیروهای اشغالگر بود، تحریم شد. او از ریاست شرکت کنار گذاشته شد و شرکت به سمت ازهم پاشیدگی رفت، لذا اتحادیه با مدیریت وارد مذاکره شد و عریضهای با امضای بیش از ۱۵هزار نفر از کارگزاران ماتسوشیتا تهیه گردید که در آن بازگشت ماتسوشیتا به مقام اولیهاش تقاضا شده بود. این عریضه باعث شد ماتسوشیتا به عنوان مدیر اجرایی شرکت باقی بماند و اختیاراتش به او بازگردانده شود. اما با این وجود او تا سال ۱۹۵۱ فعالیتهایش را با محدودیتهای قانونی انجام میداد. تا اینکه در سال ۱۹۵۱ جنگ کره بروز کرد و این بدان معنی بود که در آمریکا به کالاهای الکترونیکی ژاپن نیاز فوری بود. لذا محدودیتها برای ماتسوشیتا برداشته شد.

ماتسوشیتا سریعاً تولید را بالا برد و در جستوجوی بازار جدید، به خصوص در آمریکا بود. از آن جایی که ارتباط او با دیگر شرکتهای ژاپنی ممنوع بود، در سال ۱۹۲۵ قراردادی با یک تولیدکنندهی لوزام الکترونیکی در آلمان بهنام فیلیپس امضاء نمود و کارش را از تولید رادیو، به تولید بسیاری از کالاهای برقی مورد نیاز مشتریان، مانند: ماشین لباسشویی، یخچال، جاروبرقی، اجاق برقی، اتو، آبگرمکن و پس از آنها تلویزیون توسعه داد. در ابتدا هزینههای کم نیروی کار در ژاپن به ماتسوشیتا امکان رقابت در بازار جهانی را میداد ولی هنگامی که دستمزدها رو به افزایش گذاشت، او یکی از پیشگامان ژاپنی در انتقال تولید به آسیای جنوب شرقی بود. پس از رفع محدودیتهای مالی، ماتسوشیتا با خرید بیشترین سهام اصلی شرکتهای دیگر ژاپنی حتی در صنعتهای دیگر، عرصهی فعالیتهایش را توسعه داد.

یکی از آخرین تصمیمات استراتژیک ماتسوشیتا در رابطه با رقیبش «ایبوکا ماسارو» از شرکت سونی و در مورد دستگاه ویدئو بود. سونی طبق رسم و عادتش همیشه در زمینهی توسعهی محصولات جدید در بازار پیشگام و جلودار بود و سیستم بتاماکس را قبل از تمام رقبایش به بازار عرضه کرد. یکی از شرکتهای تابعهی ماتسوشیتا یعنی JVC بر روی یک سیستم رقیب، یعنی VHS کار میکرد. ماتسوشیتا مدیریت JVC را قانع کرد که تولید VHS را به تعویق انداخته و بر روی رفع عیوب محصول کار کند و تا جایی که میتواند آن را با استانداردهای بتاماکس نزدیک سازد، سپس آن محصول را به صورت انبوه تولید کرده و در بازار با تولید انبوه عرضه نماید. این استراتژی موفق بود و VHSتحت پوشش تولید ماتسوشیتا قرار گرفت و با استفاده از امکانات او در بازار و توزیع، بازار را تسخیر نمود و استاندارد صنعت در این زمینه شد.

ماتسوشیتا در سال ۱۹۷۳ بازنشسته شد و به عنوان مشاور مخصوص به کار خود ادامه داد. از آن به بعد بیشتر کارهای او به امور خیریه اختصاص یافت. او که مؤسسه خیریهی «صلح و شادی از راه کامیابی» را در سال ۱۹۴۶ بنا نهاده بود، در سال ۱۹۶۰ نیز دومین مؤسسه را با هدف تربیت رهبران تجاری و سیاسی برای آیندهی ژاپن تأسیس نمود.او همچنین با مؤسسات آکادمیک خارج از کشور نیز ارتباط برقرار کرده و کرسی مدیریت دانشکدهی مدیریت اسلوان در دانشگاهMITبهاو اعطاء شد. وی در ۲۷ مارس ۱۹۸۹ در سن ۹۴ سالگی در اوزاکا دار فانی را وداع گفت. روحش شاد و روانش گرامی باد.

نشریه معروف لایف در سال ۱۹۶۴از ماتسوشیتا به عنوان صنعتگری برجسته، بزرگترین تاجر، فیلسوف، ناشر و نویسندهی پرفروشترین کتابها نام برده است و سالها بعد داماد و فامیل درجه یک و مدیر مؤسسهی پیاچپی و مدیرعامل شرکت ماتسوشیتا «ماساهارو ماتسوشیتا»[۶] از او با صفت آموزگار یاد میکند و چنین بیان میدارد که؛ «او وطندوستترین آموزگار ژاپن و یک انساندوست به تمام معنا بود.»

ماتسوشیتا معتقد بود که برای ایجاد یک جامعهی مرفه و دمکراتیک در ژاپن به یک رهبری قدرتمند سیاسی برای مدیریت و هدایت جامعه نیاز است. این تفکر سرانجام در سال ۱۹۸۰ میلادی با تأسیس مدرسهی عالی مدیریت ماتسوشیتا به منصهظهور رسید. در این مدرسهی عالی برای فارغالتحصیلان، کلاسهای ویژهای برگزار گردید و از میان آنان افرادی انتخاب میشدند تا برای هدایت جامعه در قرن بیستویکم آموزش ببینند.

ماتسوشیتا به عنوان یک مدیر فضایل زیادی داشت. او خلاق و انعطافپذیر بود و از مهارتهای مدیریت عالی ارتباطی برخوردار بود. به باور او، یک گروه از مردم در صورتی که برای نیل به یک هدف مشترک متحد شده و با یکدیگر همکاری کنند و تواناییهای خود را به صورت فردی و جمعی ارتقا بخشند، میتوانند به اهداف عالیتری دست یابند. به همین دلیل سازمان نیز مانند یک شخص باید خود را جزئی از یک شبکهی فعال متشکل از گروههای مختلف که برای رسیدن به هدفی واحد تلاش میکنند، ارزیابی نماید. هدفی که بالاتر از منافع فردی هر یک از گروههای عضو است.

به اعتقاد ماتسوشیتا بهبود شرایط زیستمحیطی مردم، برقراری صلح و تأمین سعادت انسانها عالیترین اهداف بودند. او همواره میکوشید دیدگاههای خود را به طور سنجیده به مرحلهی اجرا درآورد.

ماتسوشیتا از جملهی مدیرانی بود که همواره در تعیین اصول موقعیت خود را در نظر میگرفت و مواضعی اتخاذ میکرد که با حیطهی مدیریتی رابطهی مستقیمی داشت.

«کونوسوکه» هرگز به کلیگویی دربارهی تجاربش بسنده نکرد و همواره عملکرد خود را مورد نقد و بررسی قرار میداد. ایمان خود را به آنکه انسان موجودی قابل احترام است، همواره در بخش آموزش کارکنان، واگذاری مسئولیتها و مدیریت مبتنی بر احترام به فرد به شدّت اعمال میکرد. وفاداری به این اصول در ایجاد روشی برای ارزیابی کار مدیران، برقراری سیستم پیشنهادات، ایجاد سیستم مستقل برنامهریزی کارکنان ادارات، بخشها و حتی واحدهای خدماتی نیز مؤثر بود.

ماتسوشیتا رسیدن به صلح و برقراری رفاه در جامعه بشری را از طریق احترام متقابل، مسئولیتپذیری و همکاری برای رسیدن به یک آرمان مشترک میان انسانها ممکن میدانست و از نظر او چنین هدفی قابل دسترسی بوده و استراتژی نجات بشریت تلقی میشد. با وجود آنکه در موارد مادی و معنوی بسیار مسئولیتپذیر بوده و با واقعیات قاطعانه برخورد میکرد، لیکن در مورد انسان ایدهآلیست و خوشبین بود.

دیدگاههای منطقی و انسانی او توانست افراد را به یکدیگر نزدیک کند. او براین باور بودکه میتواند با استفاده از تواناییهای خود، اطرافیانش را به سهیم شدن و پایبندی در دیدگاههایش ترغیب نماید، بدون آنکه در آنها بیعلاقگی ایجاد کند.

 

درسهایی که از زندگی «کونوسوکه ماتسوشیتا» میآموزیم:

۱) شهامت ریسک کردن و تغییر و دگرگونی: دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم دنیای تغییر و تحول و دگرگونی نام گرفته است، زیرا هر هر لحظه در سیستم اکولوژیکی و کیهانی جهان و اُتونومی انسان تغییر صورت میگیرد. آنچه برای انسان این دوره حائز اهمیت است، شهامت ریسک کردن و قبول تغییر است که ماتسوشیتا بسیار خوب در این زمینه عمل نموده است:

الف) تغییر مکانی و حرکت از نقطهای به نقطهای دیگر که خود نوعی ریسک است.

ب) تغییر شغل آبا و اجدادی خود، که هر کسی شهامت آن را ندارد.

۲) رغبت و علاقه به آموزش و یادگیری و داشتن سعه صدر: کونوسوکه از منقلسازی در کنار اُستاد تا مدیریت بزرگترین بنگاه تولیدی جهان، همواره با ارزش قایل شدن به یادگیری و داشتن صبر و تحمل و بردباری در یادگیریها، توانسته بود، موفقیتهایی را برای خود به ارمغان آورد، چرا ما اینچنین نباشیم.

۳) تمرکز حواس و دقت و توجه: روشنایی لامپ تیر برقهای خیابان، توجه او را به خود جلب میکند و در پی کشف راز این روشنایی برمیآید که نتیجهاش رسیدن به نقطهی اوج مهارتآموزی و یادگیری و دقت و توجه در این مقوله است.

۴) مشورت همفکری با دیگران و در درجهی اول با خویشان و نزدیکان که بیشتر انسان را درک میکنند و در پی عزت و حفظ آبروی او هستند.

۵) قدرت تأثیرگذاری و اجرای اصول صحیح مدیریتی که احساس نیاز به او را در دیگران ایجاد میکند، چنان که در طوماری که به امضای چندهزار نفر رسیده بود، خواستار ابقای وی در سمتش شدند و این نشان از نیازی بود که به مدیریت او در جمع کارکنان شرکت میشد.

۶) امیدواری به رفع محدودیت و تلاش مداوم به منظور شکستن دیوار حایل و مبارزه با رکود و تحریم حکومت وقت علیه ماتسوشیتا و شرکتش، او را از تلاش دلسرد نکرد او. با شرکت فیلیپس آلمان قراردادی منعقد نمود که بعدها بسیار مؤثر واقع گردید. او خود میگوید: قصد من آن نیست که بیماری را بهبود بخشم یا رکود اقتصادی را مفید جلوه دهم، بلکه معتقدم که هنگام مواجهه با یک مشکل، یا فاجعه، نباید خود را باخت و هیچگاه نباید از مشکلات فرار کرد، بلکه باید اجازه داد تا آنها پدیدار شوند، اما باید و اصولی با آنها مواجه شد. تمامی این فراز و نشیبها یک مبارزهطلبی است و میتوان آن را به سرمایهای برای زندگی تبدیل کرد. همچنانکه در راستای این مبارزهطلبی و خارج از مرزها با شرکت فیلیپس قراداد بست و...

۷) نفوذ غیرمستقیم و زیرکانه به قلب رقیب: تلاش برای جستوجوی بازار کالاهای تولیدی در خارج از حوزهی مدیریتی در کشور و حتی در سطح جهان، به خصوص در کشوری که سردمدارانش علیه منافع وی در تلاش بودند.

۸) درک موقعیتهای زمانی و تغییر رویههای تولیدی با تناسب نیاز بازار و جامعهی در حال گذار. (حرکت از تولید دوشاخه و پریز برق به سوی تولید VHS)

۹) نفوذ در بازار و قبضه کردن (متمایل ساختن مدیر وقت JVC به رفع عیوب VHS به جای افزایش تولید)

۱۰) تلاش در جهت نهادینه کردن صلح و شادی در میان کارکنان خود، جامعه و هممیهنان خود و حتی سطح جهان. (شاهد آن زمانی است که خود میگوید: «هدفم در تأسیس مؤسسه پیاچپی نه تنها برقراری صلح و خوشبختی در جهان، بلکه دستیابی به رفاه در جهان است.)

۱۱) پذیرش نقد و تلاش در جهت رفع عیوب.

۱۲) احترام قایل شدن به شخصیت انسانی و درگیر کردن کارکنان در مسئولیتها و برقراری سیستم پیشنهادات و...

۱۳) بازنشستگی پایان مأموریت انسان نیست، بلکه تولدی دیگر فرصتی نو برای تلاش در عرصههای دیگر است. مهم این است که آدمی تأثیرگذار باشد، حال به هر شکلی که جریان این تأثیر منتقل شود، بایستی تلاش کرد و حرکت را در وجود خود نهادینه کرد.

۱۴) حقشناسی و احترام به مشتریان: ماتسوشیتا شنیدن داستانی را در اوایل بیست سالگی یعنی زمان شروع کارش به صورت سازمانی مهمترین و با ارزشترین درس تجارت خویش میداند. او داستان را چنین نقل میکند:

«داستان مربوط به یک شیرینیپزی بزرگ بود. این مغازه محصولات مرغوب و گرانقیمتی تولید میکرد که فقط خانوادههای مرفه شهر مشتریان آن بودند. روزی مردی فقیر و ژندهپوش به این مغازه مراجعه کرد تا یک منجو (نوعی کلوچهی مربایی ژاپنی) بخرد. ورود این مرد به چنین مغازهای عجیب و غیرمنتظره بود. شاگرد مغازه مردد بود که چگونه منجو را به او بدهد، اما. بالاخره تصمیم گرفت که آن را به شکل معمولی بستهبندی کرده و تحویل دهد. در همین اثنا صاحب مغازه جلو آمد و او را از این کار بازداشت و گفت: اجازه بده، این کار را من انجام بدهم. صاحب مغازه شیرینی بستهبندی شده را شخصاً به مشتری خود تحویل داد و در حالی که پول را تحویل میگرفت، مؤدبانه در برابر او تعظیم کرد و با نزاکت تمام از او به خاطر خرید از این مغازه تشکر کرد. شاگرد مغازه که از دیدن این صحنه متحیر شده بود، پس از رفتن مشتری بلافاصله از کارفرمای خود پرسید: چرا شخصاً برای این مرد نقش فروشنده را برعهده گرفتید در حالی که قبلاً هرگز چنین نمیکردید؟ صاحب مغازه با خونسردی گفت: بله، اما این شخص مشتری ویژهای بود و ما از اینکه او به مغازه ما آمده بود، باید قدردانی میکردیم. شاگرد سادهی مغازه که هنوز در بهت بود، پرسید: آقا، ایشان چه خصوصیت ویژهای داشتند در حالیکه مشتریان ما معمولاً از افراد سرشناس هستند. صاحب مغازه با خنده و در کمال آرامش پاسخ داد: خرید محصولات ما توسط افراد سرشناس غیرعادی نیست، اما آن مرد آنچنان مشتاق خرید منجو بود که شاید تمامی پولی را که داشت برای خرید فقط یک شیرینی خرج کرد. آیا نباید نسبت به چنین فردی که با این همه اشتیاق مغازهی ما را برای خرید انتخاب کرده است، قدرشناستر باشیم؟ به این دلیل تصمیم گرفتم، شخصاً به او سرویس بدهم و به عنوان یک فروشنده هیچ صحنهای نمیتواند در حد تحسین سلیقهی مشتریان و حمایت آنان، مرا خشنود کند.

ماتسوشیتا میگوید: وقتی که برای اولین بار این داستان ساده و آموزنده را شنیدم، احساس کردم، درس مهمی از تجارت آموختهام. در واقع آن شیرینیپز لذت واقعی تجارت را میدانست. برای او ارزش مشتری به موقعیت اجتماعی و یا حتی میزان خرید او بستگی نداشت. بالاترین خشنودی یک مدیر آن است که هر موقعیتی را برای برآورده ساختن نیاز مشتریان خود غنیمت شمارد. و اضافه میکند: «به اعتقاد من برخورداری از حسّ حقشناسی نه تنها در تجارت بلکه در زندگی نیز ضروری است. افرادی که نسبت به خداوند، به نعمتهای طبیعت، همسایگان و به اجداد خویش احساس حقشناسی دارند، از امتیاز احساس لذت حقیقی در زندگی و کار در این جهان برخوردار شدهاند. وقتی که مهربانی را ارج مینهند، قطعاً مفهوم برادری جهانی را نیز درک میکنند.»

فرض کنیم کسی از شما بخواهد که برایش کاری انجام دهید. اگر شما در شرایط مساعدی نباشید ممکن است بگویید که گرفتارید و چرا او از دیگری چنین درخواستی را مطرح نمیکند؟ اما حقشناسانهتر آن است که فکر کنیم: «او میتوانست از دیگری بخواهد، ولی لطف کرد و از من خواست. این دلیل نیکخواهی اوست».

بیایید ما هم در مقام دعوتگر ضمن ارج نهادن به مشتریان خود (مدعوین) حقشناسی خود را به منصه ظهور برسانیم و لذت و خشنودی را در عرصهی مدیریت بر زندگی خویش آشکار نماییم.

انتشار : ۲۴ آبان ۱۳۹۵

تحقیق زندگینامه قیصر امین پور(دانش یاران)


قیصر امین‏پور متولد دوم اردیبهشت 1338 دزفول است .وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در گتوند و دزفول به پایان برد سپس به تهران آمد و دکترای خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران در سال 1376اخذ کرد. وی فعالیت هنری خود را از حوزه اندیشه و هنر اسلامی در سال 1358 آغاز کرد .

در سال 1367 سردبیر مجله سروش نوجوان شدو از همین سال تاکنون در دانشگاه الزهرا و دانشگاه تهران به تدریس اشتغال دارد.

در سال 1382 نیز به عنوان عضو فرهنگستان ادب و زبان فارسی انتخاب شد.

اولین مجموعه شعرش را با عنوان "تنفس صبح" که بخش عمده آن غزل بود و حدود بیست قطعه شعر آزاد؛ از سوى انتشارات حوزه هنرى در سال 63 منتشر کرد و در همین سال دومین مجموعه شعرش "در کوچه آفتاب" را در قطع پالتویى توسط انتشارات حوزه هنرى وابسته به سازمان تبلیغات اسلامى به بازار فرستاد.

در سال 1365 "منظومه ظهر روز دهم" توسط انتشارات برگ وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى به بازار مى‏آید که شاعر در این منظومه 28 صفحه‏اى ظهر عاشورا، غوغاى کربلا و تنهایى عشق را به عنوان جوهره سروده بلندش در نظر مى‏گیرد. سال 69 برگزیده دو دفتر تنفس صبح و در کوچه آفتاب با عنوان »گزیده دو دفتر شعر« از سوى انتشارات سروش از وى منتشر مى‏شود. »

"آینه ‏هاى ناگهان" تحول کیفى و کمى امین‏پور را بازتاب مى‏دهد؛ در این مرحله امین‏پور به درک روشن‏ترى از شعر و ادبیات مى‏رسد. اشعار این دفتر نشان از تفکر و اندیشه‏اى مى‏دهد که در ساختارى نو عرضه مى‏شود. آینه ‏هاى ناگهان، امین‏پور را به عنوان شاعرى تأثیرگذار در طیف هنرمندان پیشرو انقلاب تثبیت مى‏کند و از آن سو نیز موجودیت شاعرى از نسل جدید به رسمیت شناخته مى‏شود.

در اواسط دهه هفتاد دومین دفتر از اشعار امین‏پور با عنوان "آینه ‏هاى ناگهان 2"منتشر مى‏شود که حاوى اشعارى است که بعدها در کتاب‏هاى درسى به عنوان نمونه ‏هایى از شعرهاى موفق نسل انقلاب مى‏آید.

در همین دوران است که برخى از اشعار وى همراه با موسیقى تبدیل به ترانه ‏هایى مى‏شود که زمزمه لب‏هاى پیر و جوان مى‏گردد. پس از تثبیت و اشتهار، ناشران معتبر بخش خصوصى علاقه خود را به چاپ اشعار امین‏پور نشان مى‏دهند و در اولین گام، انتشارات مروارید گزینه اشعار او را در کنار گزینه اشعار شاملو، فروغ، نیما و... به دست چاپ مى‏سپارد که در سال 78 به بازار مى‏آید. "گل‏ها همه آفتابگردانند" جدیدترین کتاب امین‏پور نیز در سال 81 از سوى انتشارات مروارید منتشر شد که به چاپ‏هاى متعدد رسید و با استقبال خوبى روبه‏رو شد.

دکتر قیصر امین ‏پور در سال 1382 علی رغم تمایلش از سردبیری سروش نوجوان استعفا داد ، و هم‏اکنون ضمن عضویت در فرهنگستان زبان و ادبیات فارسى؛ در دانشگاه تهران و الزهرا تدریس می کند وبه کارهاى پژوهشى مشغول است.

ویژگی سخن

تصویر قیصر امین پور پیش از آنکه به عنوان شاعر کودک و نوجوان به شمار آید در جامعه ادبی امروز به خاطر ویژگی های شعری اش شناخته شده است و شعرهای عمومی اش بیشتر از شعرهای کودکانه و نوجوانانه اش بر سر زبانهاست. از نیمه ی دوم دهه شصت بود که قیصر امین پور به ثبات زبان و اندیشه در شعرش دست یافت. هر چند جامعه ادبی او را به عنوان یک ادیب آکادمیک و استاد دانشگاه می شناسد ولی حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان هنوز قیصر را از آن خود می داند. دو دفتر "به قول پرستو" و "مثل چشمه- مثل رود" آوازه خوبی دارند.

در طلیعه دفتر "به قول پرستو" شاعر با طرح چند پرسش ارتباط خود را با مخاطب آغاز می کند:

چرا مردم قفس را آفریدند؟ ----- چرا پروانه را از شاخه چیدند؟

چرا پروازها را پر شکستند؟----- چرا آوازها را سر بریدند؟

قالبهای مورد علاقه همین پور عبارتند ار:چهارپاره – غزل – دو بیتی- قالب نیمایی- مثنوی

 

ویژگی های شعری

الف: مضمون بکر

هوشیاری و دقت نظر امین پور از او شاعری مضمون یاب و نکته پرداز ساخته است. مضمون یابی و نکته پردازی او از نوعی نیست که وی را از واقعیت ها دور ساخته و نازک اندیشی های معما گونه را به ذهن و زبانش راه دهد. (مثل شاعران سبک هندی)

ویژگی زبان او در عین سادگی و روانی، از زیبایی چشمگیری برخوردار است. مثلاً شعرهای لحظه سبز دعا- حضور لاله ها- لحظه شعر گفتن

ب: اندیشه های نو

یک تفکر سنتی در این مورد بر این باور است که هر چه بوده، گذشتگان و دیگران سروده و نوشته اند. پس آنچه سروده و نوشته می شود، تازگی و طراوت ندارد و دست کم تفسیری از آثار آنان است. اما پاسخی دیگر هست که می گوید: همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز و به خلق و کشف مدام هنری باور دارند.

قیصر یکی از شاعرانی است که در این زمینه تلاش خوبی را سرگرفت.

در قطعه "راه بالا رفتن" این نوگرایی در مضمون و اندیشه دیده می شود.

 

ج: زبان امروزی

امین پور در شعرهایش می کوشد از زبان امروزی در نهایت سلاست و روانی استفاده کند و رعایت کامل قوانین بکار گرفتن فرهنگ کنایات و اصلاحات به جمعیت زبان او کمک می کند. او در شعر "بال های کودکی" بیش از هر شعری فرهنگ زبانی توده مردم را وارد کرده است.

 

د: گوناگونی موضوعات

موضوعات برگزیده او ،عام و متعلق به نوجوانان و مردم است و تازگی و طراوت خوبی دارند و این فعالیت و حجم ذهنیت او را نشان می دهد.

 

هـ : وزن

یکی از راههای ارتباط با کودکان و نوجوانان در شعر استفاده از وزن ریتمیک و واژه های موزون و خوش آهنگ است و امین پور از این اوزان و نیز دیگر اوزان برای عام در شعرهایش به تنوع استفاده کرده است.

قصیر امین پور، در حوزه ی شعر کودک و نوجوان نامی آشناست ولی مانند بعضی از شاعران، در حوزه شعر کودک مکث چندانی از خود نشان نداد و بیشتر توجه خود را به نوجوانان معطوف داشت. نمونه آثار او در بخش شعر نوجوان: مثل چشمه، مثل رود(1368)- به قول پرستو(1375)- تنفس صبح(1363)- در کوچه انقلاب (1363)

 

آثار

1- تنفس صبح

2- در کوچه آفتاب

3- مثل چشمه ، مثل رود

4- ظهر روز دهم

5- آینه‏ های ناگهان

6- گل‏ها همه آفتابگردانند

7- گزینه اشعار « مروارید »

8- بی بال پریدن

9- طوفان در پرانتز

10- به قول پرستو « مجموعه شعر نوجوان »

11-سنت و نو آوری در شعر معاصر

 


زندگینامه ویکتور هوگو

 

ویکتور هوگو شاعر و نویسنده بزرگ و سرشناس فرانسوی در پنجم مي 1802 میلادی به دنیا آمد.ویکتور هوگو مهم‌ترین نویسنده رمانتیک جهان به حساب می‌آید. از مهم‌ترین آثار او می‌توان به بینوایان، گوژپشت نتردام و مقدار زیادی مجموعه شعر اشاره کرد. وی هم‌چنین چندین نمایش‌نامه نوشته‌است.هرچند که هوگو بیش‌تر به‌عنوان یک رمان‌نویس شناخته می‌شود، خیلی‌ها معتقدند که او به‌عنوان یک شاعر نقش به‌مراتب مهم‌تری را ایفا کرد.وی در روز جمعه 22 ماه مه 1885 در خانه خویش در کوچه ایلو در پاریس بدرود زندگانی گفت.

 

پدرش کنت هوگو ژنرال ارتش ناپلئون بود. خانواده هوگو در سال 1811 به اسپانیا رفتند ولی بعدها دوباره به پاریس بازگشتند و هوگو در این شهر تحصیلات مقدماتی را طی کرد.

او ابتدا شعر می سرود و همین اشعار هم شهرت فوق العاده ای در ابتدای کار به وی اعطا کرد. هوگو پیرو سبک تازه رمانتیسیسم بود و با آنکه پیش از او رمانتیسیسم در آثار دیگر نویسندگان نیز ظاهر شده بود چون ویکتور هوگو در ترویج این سبک پیشقدم شده بود و در این راه سعی وافری داشت او را به عنوان مبتکر رمانتیسیسم می شناسند. هوگو در سال 1841 میلادی علیرغم مخالفت بد خواهان به عضویت آکادمی فرانسه در آمد و در سال 1848 نیز نماینده مجلس این کشور شد. پس از انقلاب، ناپلئون سوم در سال 1851 میلادی با انجام کودتایی برخی از مخالفان را به تبعید فرستاد که ویکتور هوگو نیز در میان آنان بود. هوگو پس از پایان حکومت ناپلئون سوم در سپتامبر 1870 به فرانسه بازگشت. او آثار بسیاری در نظم و نثر از خود به جای نهاده است و بسیاری از فرانسویان هنوز نیز آثار او را می ستایند و آنها را به عنوان شاهکار های ادبی تلقی می کنند. وی به هنگام مرگ به عنوان بزرگترین قهرمان ملی قرن نوزدهم فرانسه نام گرفت. کرامول، آخرین روز یک محکوم، گوژپشت نتردام، کلود ولگرد، بینوایان، ناپلئون کوچک، تیره بختان، کارگران دریا، مردی که می خندد، تاریخ یک جنایت، رفتارها و گفتارها، نودوسه، عاقبت شیطان، مشهودات، در سفر، آلپ و پیرنه، فرانسه و بلژیک، سال های شوم، تامل ها، ارنانی، لوی روی ساموس، رنجبران دریا و... از مشهور ترین آثار اویند. بینوایان به عنوان مهمترین اثر او تاکنون دست مایه ساخت آثار سینمایی بسیاری از فیلمسازان قرار گرفته است.

ویکتور هوگو در زمان حیاتش همواره به دلیل داشتن عقاید آزادیخواهانه و سوسیالیستی و حمایت قلمی و لفظی از طبقات محروم جامعه، مورد خشم سران دولتی و حکومتی بود و علیرغم فشارهایی چون سانسور، تهدید و تبعید هرگز از آرمانهای بلند خود دست نکشید. نگارش کتاب جنجال برانگیز ناپلئون صغیر در همین دوران انجام شد. او در باره نگارش رمان بینوایان گفته‌است: «من این کتاب را برای همه آزادیخواهان جهان نوشته‌ام»

 

آثار ویکتور هوگو:

نتردام دو پاری یا گوژپشت نتردام . کلود گدا . بینوایان . بوگژارگال . هان دیسلند . آخرین روز یک محکوم . کارگران دریا . مردی که می‌خندد . نود و سه . اغانی جدید.. برگ‌های خزان . نغمات شفق . صداهای درونی . پرتوها و سایه‌ها . کیفرها . ادیان و دین . دسته گل آخرین . سالهای شوم . عاقبت شیطان . سال مخوف و...


زندگی نامه امام رضا (ع)

علی بن موسی علیه‌السلام(۱۴۸–۲۰۳ه‍.ق.) که در بین شیعیان به امام رضا علیه السلام شهرت دارد، هشتمین امام شیعه اثنی عشری است. کنیه آن حضرت، ابوالحسن و مشهورترین لقبش، «‌رضا‌» است . مدت امامت آن حضرت ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق) بود که همزمان بود با سالهای پایانی خلافت هارون الرشید، خلافت امین (چهار سال)و 5 سال اول خلافت مأمون عباسی.

امام رضا(ع) در شهر مدینه به دنیا آمد و مأمون او را به اجبار به خراسان آورد و به اکراه، ولیعهد خویش کرد. مرقد آن حضرت هم اکنون در شهر مشهد قرار دارد و سالانه زیارتگاه میلیون‌ها مسلمان از کشورهای مختلف است.

 

زندگی‌نامه

امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام در سال 148 هـ.ق در مدينه منوره به دنيا آمد. پدر ایشان امام موسی‌کاظم علیه‌السلام و مادرشان بانویی به نام «نجمه» یا «تکتم» است.

 

کنیه آن حضرت را ابوالحسن خوانده‌اند و القاب آن حضرت عبارت است از رضا، صابر، رضى و وفى كه مشهورترين آن‌ها رضاست. مدت امامت ایشان 20 سال بوده است. روز آخر ماه صفر سال 203 هـ.ق در شهر طوس بدست مامون عباسی به شهادت رسیدند.

 

اوضاع سیاسی و ولایت‌ عهدی

طول مدت امامت حضرت امام رضا علیه‌السلام مقارن بود با ادامه‌ی حکومت هارون الرشید، خلع شدن امین از سلطنت و خلافت مامون. مامون نخست پيشنهاد خلافت به امام علیه‌السلام كرد ولى امام شديداً از پذيرفتن آن خوددارى نمود. سپس وليعهدى خويشتن را به ایشان پيشنهاد كرد. در اينجا نيز امام مى دانست كه منظور تامين هدف‌هاى شخصى مامون است، لذا دوباره امتناع ورزيد ولى اصرار و تهديدهاى مامون چندان اوج گرفت كه به تصريح يا كنايه امام را به قتل تهديد كرد ولى امام باز هم زير بار نرفت. تا سرانجام از هر سو زير فشار قرار گرفت؛ آنگاه با نهايت اكراه مقام وليعهدى را پذيرفت.

امام رضا علیه‌السلام مقام وليعهدی را پذيرفت مشروط بر اين كه در هيچ يك از امور حكومت دخالتی نكند و مسئوليتی به حضرتش محول نگردد و در شهر اقامت گزيند. امام رضا علیه‌السلام وليعهدى مامون را پذيرفت اما به اين حقيقت پى برده بود كه در صورت امتناع، بهايى را كه بايد بپردازد تنها جان خودش نمى باشد، بلكه علويان و دوستدارانشان همه در معرض خطر واقع مى شوند.

 

اگر بر امام جايز بود كه در آن شرايط، جان خويشتن را به خطر بيفكند ولى در مورد دوستداران و شيعيان خود و يا ساير علويان هرگز به خود حق نمى داد كه جان آنان را نيز به مخاطره دراندازد. علاوه بر اين نيل به مقام وليعهدى يك اعتراف ضمنى از سوى عباسیان به شمار مى رفت داير بر اين مطلب كه علويان نيز در حكومت سهم شايسته اى دارند.

اوضاع علمی زمان امام رضا علیه‌السلام

در قرن دوم هـ.ق كه امام رضا علیه‌السلام می‌زيستند، مراكز علمی رو به فزونی گذاشت. مدارس مختلف در همه علوم و به همه زبان‌ها و ميان همه گروه‌ها پا گرفت. مدارس از جويندگان دانش در سطوح مختلف علمی و دين پر شد. به خصوص در زمان هارون الرشيد و مأمون و در زمان امامت امام جعفرصادق علیه‌السلام و امام موسي كاظم علیه‌السلام و امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام.

حضرت امام رضا علیه‌السلام در زمان منصور به دنيا آمدند و در زمان خلافت مهدی، هادی، هارون الرشيد و مأمون زندگی كردند و اين زمانی بود كه فرهنگ و فكر اسلامی به خوبی پايه گرفته بود و در آن زمان مؤسسين مذاهب فقهی مختلفی نیز زندگی می‌كردند. مامون دانشمندان ديگر اديان را جمع مى كرد و آنگاه امام رضا علیه‌السلام را نيز احضار مى كرد. آنان از امام پرسش مى كردند و آن حضرت يكى پس از ديگرى آنان را در مباحثات علمی شكست مى داد.

امام علي بن موسي الرضا علیه‌السلام پناه اهل فكر و معرفت بودند و با علماي فلسفه به مناظره و بحث می‌پرداختند و در حالی كه اهل فقه و شرع را هدايت و توجيه می‌كردند به محور آن‌ها تبديل شده بودند.

اخلاق امام رضا علیه‌السلام

از ابراهيم بن عباس نقل شده است كه گفت: «هيچ كس را فاضل تر از ابوالحسن رضا علیه‌السلام نديده و نشنيده ام. از او چيزهايى ديده ام كه از هيچ كس نديدم: هرگز نديدم با سخن گفتن به كسى جفا كند؛ نديدم كلام كسى را قطع كند تا خود آن شخص از گفتن فارغ شود؛ هيچ‌گاه حاجتى را كه مى توانست برآورده سازد، رد نمى كرد؛ هرگز پاهايش را پيش روى كسى كه نشسته بود دراز نمى كرد؛ نديدم به يكى از دوستان يا خادمانش دشنام دهد؛ هرگز نديدم در خنده اش قهقهه بزند بلكه خنده او تبسم بود؛ چنان بود كه اگر تنها بود و غذا برايش مى آوردند، غلامان و خدمتگزاران و حتى دربان و نگهبان را بر سفره خويش مى نشانيد و با آن‌ها غذا مى خورد؛ شب‌ها كم مى خوابيد و بسيار روزه مى گرفت؛ سه روز، روزه در هر ماه را از دست نمى داد و مى فرمود: اين سه روز برابر با روزه يك عمر است؛ بسيار صدقه پنهانى مى داد».

ایشان از عابدترين مردم در زمان خود و بالاترين آن‌ها در پارسايی و تقوی بود، تا جايي كه دشمنان آن حضرت هم بدان معترف بودند و نمی‌توانستند آن را انكار كنند.

تحقیق زندگینامه قیصر امین پور(دانش یاران)
انتشار : ۲۴ آبان ۱۳۹۵

تحقیق زندگینامه حضرت علی اصغر (ع)


زندگینامه حضرت علی اصغر (ع)

 

عبدالله بن حسین علیه السلام که به علی اصغر معروف است فرزند امام حسین علیه السلام است. مادرش رُباب دختر اِمْرَءُ الْقَیْس و خواهرش سکینه می ‏باشد. عبداللّه‏ در مدینه متولد شد. در زیارت ناحیه مقدسه، درباره این کودک شهید، آمده است: «السلام علی عبدالله بن الحسین، الطفل الرضیع، المرمی الصریع، المشحط دما، المصعد دمه فی السماء، المذبوح بالسهم فی حجر ابیه، لعن الله رامیه حرمله بن کاهل الأسدی». و در یکی از زیارتنامه‏ های عاشورا آمده است:«و علی ولدک علی الأصغر الذی فجعت به» از این کودک،با عنوانهای شیرخواره،شش ماهه، باب الحوایج، طفل رضیع و…یاد می ‏شود و قنداقه و گهواره از مفاهیمی است که در ارتباط با او آورده می ‏شود.

 

باب الحوائج بزرگترین سند مظلومیت

«علی اصغر، یعنی درخشانترین چهره کربلا، بزرگترین سند مظلومیت و معتبرترین زاویه شهادت … چشم تاریخ، هیچ وزنه ‏ای را در تاریخ شهادت، به چنین سنگینی ندیده است.» علی اصغر را«باب الحوائج» می ‏دانند،گر چه طفل رضیع و کودک کوچک است، اما مقامش نزد خدا والاست. .

 

چگونگی شهادت علی اصغر

یکی از فرزندان امام حسین«ع» است که شیر خوار بود و از تشنگی، روز عاشورا بی تاب شده بود امام، خطاب به دشمن فرمود:از یاران و فرزندانم، کسی جز این کودک نمانده است. نمی ‏بینید که چگونه از تشنگی بی تاب است؟ در«نفس المهموم»آمده است که فرمود:«ان لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل» در حال گفتگو بود که تیری از کمان حرمله آمد و گوش تا گوش حلقوم علی اصغر را درید. امام حسین«ع» خون گلوی او را گرفت و به آسمان پاشید.

 

مرقد مطهر حضرت علی اصغر علیه السلام

مرقد مطهر حضرت علی اصغر در کربلا نزدیک قبر امام حسین علیه السلام در کنار شهدای دیگر کربلا است.


زندگینامه حضرت رقیه

نام‌گذاری حضرت رقیه (ع) رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است. گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین (ع) کمتر به چشم می‏خورد و به اذعان برخی منابع، احتمال اینکه ایشان همان فاطمه بنت الحسین (ع) باشد، وجود دارد. در واقع، بعضی از فرزندان امام حسین (ع) دو اسم داشته‏اند و امکان تشابه اسمی نیز در فرزندان ایشان وجود دارد. گذشته از این، در تاریخ نیز دلایلی بر اثبات این مدعا وجود دارد. چنانچه در کتب تاریخی آمده است: «در میان کودکان امام حسین (ع) دختر کوچکی به نام فاطمه بود و چون امام حسین (ع) مادر بزرگوارشان را بسیار دوست می‏داشتند، هر فرزند دختری که خدا به ایشان می‏داد، نامش را فاطمه می‏گذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علی (ع) وی را علی می‏نامید.»

 

اسیری حضرت رقیه

حضرت رقیه در واقعه عاشورا حدود سه یا چهار سال سن داشت که بعد از شهادت امام حسین(ع) و یارانش در عصر عاشورا به همراه دیگر زنان بنی‌هاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفت. اما داستان شهادت حضرت رقیه (ع). از درون خرابه‌های شام، صدای کودکی به گوش می‌رسید. همه آنهایی که در میان اسرا بودند، خوب می‌دانستند که این صدای رقیه، دختر کوچک امام حسین (ع) است. او حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را می‌گرفت. انگار که خواب پدرش را دیده بود. یزید دستور داد سر امام حسین (ع) را به دختر کوچک نشان دهند و او را ساکت کنند، اما وقتی حضرت رقیه (ع) و امام حسین ع باز هم به هم رسیدند، اتفاق جانسوزی افتاد.

منابع سایت کمک آموزشی دانش یاران(فورکیا)

http://daneshyaran.4kia.ir 


کامل ترین وبه روز ترین سایت ایرانی راهنمایی برای تحقیقات دانش آموزی و دانشجویی

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما